معنی تفاوت و فرق
حل جدول
فرهنگ عمید
شکافی بهصورت خط که بهوسیلۀ شانه میان موها ایجاد میکنند،
[مجاز] سر، کله: آید فرقش به سلام قدم / حلقهصفت پای و سر آرد به هم (نظامی۱: ۲۲)،
تفاوت، تمایز،
[مجاز] نوک و بالای هرچیز: سبحانالله ز فرق سر تا قدمت / در قالب آرزوی من ریختهاند (خاقانی: ۷۱۸)،
[قدیمی، مجاز] موی سر: فتنه برخیزد آن زمان که سحر / فرق مشکین فروفشانی تو (عطار۵: ۵۶۵)،
* فرق دادن: (مصدر متعدی) از هم جدا کردن و تمیز دادن،
* فرق داشتن: (مصدر لازم) تفاوت داشتن، متفاوت بودن،
تفاوت
فرق و اختلاف،
تباین و دوری میان دو چیز،
[قدیمی] از یکدیگر دور و جدا شدن،
لغت نامه دهخدا
تفاوت. [ت َ وُ / وِ / وَ] (ع مص) از هم جدا و دور شدن دو چیز. و هو علی غیر القیاس لان المصدر من تفاعل بضم العین الا ما روی فی هذالحرف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به هر سه حرکات واو درست باشد مگر ضمه افصح است بمعنی دوری میان دو چیز و این خلاف قیاس مخصوص به همین لفظ است. (غیاث اللغات) (آنندراج). تباعد و اختلاف بین دو چیز، ضم واو بر قیاس است مکسور یا مفتوح خواندن نادر بود. و بمعنی تباین دو چیز در فضل بودو از این معنی است قول پروردگار: الذی خلق سبع سموات طباقاً ماتری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور. (قرآن 67 / 3) (از اقرب الموارد). || عیب. قوله تعالی ماتری فی خلق الرحمن من تفاوت. (ایضاً) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ قبل شود. || اختلاف و عدم موافقت و فرق و امتیاز و نقاضت و جدایی و دوری و مسافت و فاصله. (ناظم الاطباء). فرق. اختلاف:
میان خواجه ٔ تو و میان خواجه ٔ من
تفاوت است چنان چون میان زر وگمست.
فرخی.
اگر مادرش [حسنک] جزع نکرد و چنان سخن بگفت طاعنی نگوید که آن نتواند بود که میان مردان و زنان تفاوت بسیار است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 190).
وگر گویی که در معنی نیند اضداد یکدیگر
تفاوت از چه سان باشد میان صورت و اسماء.
ناصرخسرو.
در روی توروی خویش بینند
این است تفاوت نشانها.
خاقانی.
لشکر چون تفاوت هر دو طرف مشاهده کردند از خدمت الیسع دور ونفور شدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 317).
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره از کجاست تا بکجا.
حافظ.
- امثال:
تباین است ز شاخ نبات تا بوره
تفاوت است زآب حیات تا غسلین.
بدر جاجرمی (از امثال و حکم دهخدا ص 549).
نظیر: چه نسبت خاک رابا عالم پاک... چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا... (امثال و حکم ایضاً ج 1 ص 330).
فرق گذاشتن
فرق گذاشتن. [ف َ گ ُ ت َ] (مص مرکب) فرق کردن. تفاوت قائل شدن. به اختلاف و تفاوت دو چیز توجه یافتن. رجوع به فرق و فرق کردن شود.
فرق
فرق. [ف َ رِ] (ع ص) آنکه بترسد از چیزی. (منتهی الارب). شدیدالفزع. (اقرب الموارد). || نبت فرق، گیاه ریزه که زمین را نپوشاند. (منتهی الارب).
فرق. [ف ِ رَ] (ع اِ) ج ِ فِرقه. (منتهی الارب).
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی هوشیار
تفاوت، جدا کردن
مترادف و متضاد زبان فارسی
اختلاف، افتراق، امتیاز، تباین، توفیر، فرق، مبانیت، مغایرت، تفاضل،
(متضاد) تماثل
معادل ابجد
1273